English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5292 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
real account U حساب خرید املاک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
reckon U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
overdrawn account U حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
clearance U تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
capitalized expense U هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
estate U املاک
estates U املاک
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
domains U املاک خالصه
real estate U املاک و ساختمان
real estate U املاک و مستغلات
seisin U تصرف املاک
latifundia U املاک زیاد
land register U ثبت املاک
domain U املاک خالصه
estate tax U مالیات بر املاک
men of property U صاحبان املاک
seizin U تصرف املاک
real estate broker U واسطه املاک
baronage U املاک بارون
latifundia U املاک وسیع
real estate agency U بنگاه معاملات املاک
property tax U مالیات بر املاک و مستغلات
cadastral U مربوط به املاک مزروعی
To cook the books. U حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
private nuisance U هتک حرمت منازل و املاک
registration of documents and lands U اداره ثبت اسناد و املاک
indiction U مالیات پانزده ساله املاک
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
land office U اداره املاک وثبت اراضی
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
notice to quit U لغو [فسخ] قرارداد [املاک و مستغلات]
landfall U دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
landfalls U دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
privilege U دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
order U خرید سفارش خرید
reckonings U تصفیه حساب صورت حساب
reckoning U تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements U حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
toll traverse U وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
cadastre U مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
Industrial Park U [طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
check register U بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
account U حساب صورت حساب
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
no year oppropriation U حساب تامین اعتبار باز حساب باز
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a U اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
bond servant U زر خرید
underwrote U خرید
purchases U خرید
bondwoman U زن زر خرید
underwritten U خرید
underwriting U خرید
underwrites U خرید
procurement U خرید
shopping U خرید
purchasing U خرید
buy U خرید
buys U خرید
underwrite U خرید
purchased U خرید
buying U خرید
purchase U خرید
purchasing officer U مسئول خرید
redemption U باز خرید
purchasing patterns U الگوی خرید
purchase order U دستور خرید
businesses U خرید یا فروش
purchase notice agreements U پیمان خرید
purchasing office U دفتر خرید
purchasing department U قسمت خرید
purchasing officer U مامور خرید
hire purchase U خرید اقساطی
purchasing analyst U تحلیل گر خرید
purchase rate U نرخ خرید
purchasing department U دفتر خرید
purchase requisition U درخواست خرید
purchase order U سفارش خرید
purchasing power U قدرت خرید
bargain U خرید ارزان
short covering U پیش خرید
buy U خرید کردن
to make a purchase U خرید کردن
buys U خرید کردن
bulk buying U خرید فله
purchasing power U توان خرید
business U خرید یا فروش
rebuy U خرید مکرر
dealing U خرید و فروش
redemption yield U بازده خرید
bids U پیشنهاد خرید
bid U پیشنهاد خرید
regional purchase U خرید محلی
field buying U خرید در صحرا
local purchase U خرید محلی
lump sum purchase U خرید یکجا
buying rate U نرخ خرید
lump sum purchase U خرید کلی
buying price U قیمت خرید
nundination U خرید و فروش
buying and selling U خرید و فروش
buyers market U بازار خرید
buyer's market U بازار خرید
monopolist U انحصار خرید
monopsony U انحصار خرید
blanket buying U خرید کلی
local purchase U خرید از محل
local procurement U خرید محلی
forward purchase U خرید سلف
forward purchase U پیش خرید
forward purchasing U پیش خرید
futures exchange U خرید اتی
dear bought U گران خرید
impulse buying U خرید بی مقدمه
credit purchase U خرید نسیه
counter purchase U خرید متقابل
conditions of purchase U شرایط خرید
coemption U خرید کل محصول
purchase notice agreements U قراردادهای خرید
advance purchase U خرید سلف
shopping basket U سبد خرید
corner U خرید یکجا
cornering U خرید یکجا
acquisition authority U اجازه خرید
corners U خرید یکجا
procurement cycle U دوره خرید
real estate U خرید زمین
purchasing office U قسمت خرید
purchasable U باب خرید
shopping cart U گاری خرید
achate U عقیق خرید
open purchase U خرید ازاد
offer to purchase U پیشنهاد خرید
oniomania U جنون خرید
blanket buying U خرید بصورت عمده
offer to purchase U پیشنهاد جهت خرید
income effect U تناسب خرید با درامد
procurement lead time U زمان انجام خرید
institute of purchasing and supply U موسسه خرید و عرضه
course of dealing U دوره مذاکرات خرید
course of dealing U دوره خرید و فروش
oligopsony U خرید نیمه انحصاری
handle U خرید و فروش کردن
home trade U خرید وفروش داخلی
hedging U خرید و فروش تامینی
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
purchase ledger U دفتر بزرگ خرید
Examine it first before buying. U قبل از خرید امتحانش کن
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
value for money U قدرت خرید پول
furriery U خرید وفروش خز خزدوزی
buy in advance U پیش خرید کردن
the longs U پیش خرید کنندگان
duopsony U انحصار دو جانبه خرید
duopsony U انحصار دو قطبی خرید
current purchasing power U قدرت خرید فعلی
brokerage U کارمزد خرید سهام
handles U خرید و فروش کردن
saleable U قابل خرید معاملهای
salable U قابل خرید معاملهای
call option U خرید به شرط خیار
bulk buying U خرید بصورت عمده
bulk buying U خرید درحجم زیاد
preclusive buying U خرید پیشگیری کننده
shop U کارخانه خرید کردن
shopped U کارخانه خرید کردن
overbuy U در خرید افراط کردن
procuance U تحصیل چیزی خرید
shops U کارخانه خرید کردن
irredeemable U باز خرید نشدنی
stock trading U خرید و فروش سهام
collaborative purchase U خرید با تشریک مساعی
procuration U تحصیل چیزی خرید
average purchase rate U نرخ متوسط خرید
automated purchasing U خرید بصورت اتوماتیک
open purchase U خرید از بازار ازاد
purchasing power of money U قدرت خرید پول
purchasing power parity U برابری قدرت خرید
purchasing research U تحقیق در خصوص خرید
open indent U سفارش خرید باز
demands U تقاضای خرید کالا
crediting U خرید وفروش اعتباری
credited U خرید وفروش اعتباری
purchase U خرید خریداری کردن
purchased U خرید خریداری کردن
purchases U خرید خریداری کردن
hedge U خرید و فروش تامینی
demanded U تقاضای خرید کالا
hedged U خرید و فروش تامینی
credit U خرید وفروش اعتباری
hedges U خرید و فروش تامینی
on approval U خرید کالا به شرط
Recent search history Forum search
1کارشناس حقوق ثبت اسناد و املاک-مشاور امور ملکی و ثبتی وقیمت گذاری -
2purchase off the registry
2purchase off the registry
1They decided to buy the company outright.
1 Add a recovery email to secure your account
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
0ميخواهم موجودي حساب بگيرم
0ميخواهم موجودي حساب بگيرم
1 صرفه جویی در زمان
0 صرفه جویی در زمان
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com